جوک بازار
جدیدترین اس ها(sms)جوک ها و په نه پها
من آن ابرم که بارانش تو هستی / همان یوسف که کنعانش تو هستی / مسافر میشوم تا آخر عمر / در آن راهی که پایانش تو هستی . * * * * ** * * * * همیشه با غمت من در ستیزم / به این خاطر همیشه اشک میریزم روی هر برگ گلی این را نوشتم / تویی امید من تنها ، عزیزم . * * * سلام… * * * * ** * دوری اگه هزارتا عیب داره بجاش یه خوبی داره میفهمی یه نفر چقدر دوستت داره…فهمیدی چقدر دوستت دارم؟؟؟؟ * * * * * * پرندگانم را آزاد کردم ، زیرا فهمیدم “نداشتن” تنها راه از دست ندادن است . * * * * * * قلب کال من در فصل دست های تو می رسد ، فصلی برای تمام رویاها ، دستی برای تمام فصل ها . * * * * * * هر روز نبودنت را بر دیوار خط کشیدم ، ببین این دیوار لامروت دیگر جایی برای خط زدن ندارد ، خوش به حال تو که خودت را راحت کردی ، یک خط کشیدی تنها ، آن هم روی من . * * * آنچنان میل تو دارد دل من، که اگر نامه رسان گرگ بیابان باشد، قدمش میبوسم . . چو قلب شب تاریک تنهایی هایم دوستت دارم چو بامداد خوش دوستت دارم به یاد تو و یادهایت شب نشستم بیدار چه خواب باشم چه بیدار باشم دوستت دارم گفتی سحر شده و هنوز به عشقت بیدارم / گفتم از سر شب تا حالا از دلتنگی ات بیمارم چه باشه چه نباشه / محبت سرجاشه چه کهکشان زیباییست راه نگاه تو / چه زیباست این دنیای عاشقانه ی تو لیوان چایی روی میز در انتظار یک بوسه است هر چه با احساس باشم به احساس تو نمیرسم از طلوع عشق تا غروب سرنوشت و از غوغای زندگی تا سکوت مرگ دوستت دارم سکوت، بی بهانه ترین صدای مهر است. دهانت را می بویند ، مبادا گفته باشی دوستت دارم، دلت را می پویند مبادا شعله ای در آن نهان باشد ، عشق را در پستوی خانه نهان باید کرد . (شاملو) همیشه بیادت هستم… شبی بارانی نیمکت کهنه باغ خورشید جاودانه می درخشد در مدار خویش بی تو قانون معرفت میگه:به قلب من نزدیک است آنکه از چشم من دور است مطالب مشابه: آنچنان میل تو دارد دل من، که اگر نامه رسان گرگ بیابان باشد، قدمش میبوسم . . چو قلب شب تاریک تنهایی هایم دوستت دارم چو بامداد خوش دوستت دارم به یاد تو و یادهایت شب نشستم بیدار چه خواب باشم چه بیدار باشم دوستت دارم گفتی سحر شده و هنوز به عشقت بیدارم / گفتم از سر شب تا حالا از دلتنگی ات بیمارم چه باشه چه نباشه / محبت سرجاشه چه کهکشان زیباییست راه نگاه تو / چه زیباست این دنیای عاشقانه ی تو لیوان چایی روی میز در انتظار یک بوسه است هر چه با احساس باشم به احساس تو نمیرسم از طلوع عشق تا غروب سرنوشت و از غوغای زندگی تا سکوت مرگ دوستت دارم سکوت، بی بهانه ترین صدای مهر است. دهانت را می بویند ، مبادا گفته باشی دوستت دارم، دلت را می پویند مبادا شعله ای در آن نهان باشد ، عشق را در پستوی خانه نهان باید کرد . (شاملو) همیشه بیادت هستم… شبی بارانی نیمکت کهنه باغ خورشید جاودانه می درخشد در مدار خویش بی تو قانون معرفت میگه:به قلب من نزدیک است آنکه از چشم من دور است مطالب مشابه:
خداحافظ…
چیزه تازه اگر یافتید
بر این دو اضافه کنید
تا بل باز شود این در گمشده بر دیوار
بگو از آن حرفهای عاشقانه ات تا بگویم که آرامم / تا بگویم به هوای بودنت است خوشحالم
چه داری چه نداری / تو عزیز روزگاری
و تو میدانی آنقدردوستت دارم
که حتی اگر سرم به سنگ بخورد
یا سنگ به سرم !!
از این دوستت دارمدست بر نخواهم داشت
اینبار هم تو گفتی دوستم داری و دو تا به نفع تو / دلم دیوانه شده از دست محبتهای تو
و در افکارم از احساس
در انزوای تنهایی بی حد
ترا در شبانه ی لبخند
تا صبح دور
و به اندازه ی یک جرعه خدا
دوستت میدارم
نه تو می آیی و نه او گرم می ماند
چه گناهی دارد سماوری که داغ دیده است ؟
هر چه این دست و آن دست کنم به پای تو نمیرسم
و من سکوت میکنم تا بدانی دوستت دارم.
اما شاهدی ندارم…
جز کوچه پس کوچه های خلوت دل…..!
و رسالت من این خواهد بود
تا دو استکان چای داغ را
از میان دویست جنگ خونین
به سلامت بگذرانم
تا در شبی بارانی
آن ها را
با خدای خویش
چشم در چشم هم نوش کنیم
خاطرات دورش را
در اولین بارش زمستانی
از ذهن پک کرده است
خاطره شعرهایی را که هرگز نسروده بودم
خاطره آوازهایی را که هرگز نخوانده بودی
مانیم که پا جای پای خود می نهیم و غروب می کنیم
هر پسین…
زنده یاد حسین پناهی
نه بوی خک نجاتم داد
نه شمارش ستاره ها تسکینم
چرا صدایم کردی
چرا ؟
بگو از آن حرفهای عاشقانه ات تا بگویم که آرامم / تا بگویم به هوای بودنت است خوشحالم
چه داری چه نداری / تو عزیز روزگاری
و تو میدانی آنقدردوستت دارم
که حتی اگر سرم به سنگ بخورد
یا سنگ به سرم !!
از این دوستت دارمدست بر نخواهم داشت
اینبار هم تو گفتی دوستم داری و دو تا به نفع تو / دلم دیوانه شده از دست محبتهای تو
و در افکارم از احساس
در انزوای تنهایی بی حد
ترا در شبانه ی لبخند
تا صبح دور
و به اندازه ی یک جرعه خدا
دوستت میدارم
نه تو می آیی و نه او گرم می ماند
چه گناهی دارد سماوری که داغ دیده است ؟
هر چه این دست و آن دست کنم به پای تو نمیرسم
و من سکوت میکنم تا بدانی دوستت دارم.
اما شاهدی ندارم…
جز کوچه پس کوچه های خلوت دل…..!
و رسالت من این خواهد بود
تا دو استکان چای داغ را
از میان دویست جنگ خونین
به سلامت بگذرانم
تا در شبی بارانی
آن ها را
با خدای خویش
چشم در چشم هم نوش کنیم
خاطرات دورش را
در اولین بارش زمستانی
از ذهن پک کرده است
خاطره شعرهایی را که هرگز نسروده بودم
خاطره آوازهایی را که هرگز نخوانده بودی
مانیم که پا جای پای خود می نهیم و غروب می کنیم
هر پسین…
زنده یاد حسین پناهی
نه بوی خک نجاتم داد
نه شمارش ستاره ها تسکینم
چرا صدایم کردی
چرا ؟
Power By:
LoxBlog.Com |